سرسره
باید اعتراف کنم اززمانی که ایلیا به جمع دونفره ما اضافه شده یه روح تازه یه حس تازه نمی دونم یه چیزتازه توزندگیمون احساس میکنم اگر خودمو به تنهائی بگم یک شورتازه ونودرزندگیم احساس میکنم بایه دلواپسی ازاینکه یک موقع نتونم وظایف خودمو نسبت به ایلیا درست انجام بدم حالا نه ازلحاظ مادی اونکه تاحالا چیزی براش کم نزاشتم از اینکه از لحاظ روحی وتربیتی درست عمل کنم البته خیلی شیطونه روز سیزده بدر که رفته بودیم خونه مامان بعد ازظهربردمش پارک سرکوچشون باآیدین وسعید واشکان از سرسره خوشش میاد هی میرفت سر میخورد هی ازون میرفت بالا دوباره ... ال...
نویسنده :
بابای ایلیا
3:45